محل تبلیغات شما

همه آدمهای زندگی من



فردا شب اخرسن شب سال. واسه همین امشب خاطرات ندهشته رو می نویسم تا واسه فردا شب حرفای دیگه ایی برنم
هیچی کرونا. کرونا گرونا
شنبه رفتم با ف.ی اداره اماکن یه خانم با پشمی فراتر از اقایون اونجا نشسته بود . گفت از 10 اسفند پرونده قبول نمیکننالبته تقصیر سهل انگاری خودمم هست. اگه از همون موقعی که موافقتم اومد منتظر تماسشون نمینشیتم کارم زودتر پیش میرفت درون صورت وسط گرونا و مراسم خونه تی مجبور بودم بشینم تو دفترر. در هر صوررت پیش نمیرفت
اقای اصفهانی بابت کل کارم 300 تومن داد گفته خودش 7000 گرفته. عجب!

جناب صاحب مغازه میخاد قیمت رهن رو بالا ببره و من استرس کم اوردن دارم.

با فری کلی سر خونه تی بحثمون شدخیلی اصرار داره کارایی که خودم میخام انجام بدم رو انجام بدهخیلی اصرار دهشت حیاط بشوره. نمیدونم شاید واسه این که میخواد دیگه نگم من حیاط میشورم. فخن هم ازش حمایت کرد و گِِفت حتما من کارو درست انجام نمیدم. خیلی ناراحت شدم و بابت این خواهرم رو مقصر دونستم

وااای. می مو رو دو هفتست که نمیان خونمون.هفته چیش رفتیم خوونشون. موهای فرفریش ریخته بود جلوی صورتش ادم دلش میخواست گازش بگیره. ولی کرونا4 نفر از همکارای برادرم مبتلا شدن.

کل حکوما هیچ کاری واسه کرونا انجام ندادن نه قرنطینه ای. نه خدماتی. نه امکاناتی هیچی فقطط از مردم خواهش میکنن تو خونه هدشون بمونن.

دو شب با فامیلای مادرم شب خوبی رو گذروندیم

امروز بعد مدتها از شنیدن خبری خیلی خوشحال شدم. خبر دیدن پیام موافقت ثبت کانون تبلیغاتیم.

خیلی خوشحال شدم فکر نمیکردم قبول کنن کلی غصه خوردم کارم عقب میوفته. باید بشینم چرت و پرت چاپ بخونم.احساس حقارت میکردم ازینکه با این همه سال تجربه چرا نتونستم موافقشون رو بدست بیارم.

تا این که امروز پیام موافقت اومد. تو سایت برام نوشته شد صدور موافقت اصولی

دیروز انتخابات بود. از کمتر از نصف واجدین رای به خاطر حضور پر شکوهشون تشکر شد

امشب برام خاستگار اومد. واتساپی. اول ازم مشخصات خواستن ت نشون دادم ازشوم مشخصات خواستم!

بچه تهرونه ظاهرا. 37 سال مغازه دار نمیدونم خانمه گفت حتما شبیه به هم هستین. با اینکه شرایطمو گفتم. گفتن که درگیر هنر و معماری هستم. گفتم تمایل زیادی به ازدواج ندارم مگر شباهت زیااااد. گفت حتما شبیه به هم هستین. تحت تاثیر قرار گرفتم. گفتم فکر میکنم (اول باید از جهت بچه مهندس مطمئن بشم) نکند قلب کسی را زخمی کنم هر چند قلب من برش خورده اما اهل خش انداختن نیست.
واسه همین براش کلوز استوری فرستادم و ازش خاستم خیلی زود با من حرف بزنه خیییییییبلی زود. اگه نزنه گاو بودنش رو ثابت میکنه. 


دو روزه صبح میرم نزدیکای ظهر شب 8 بر میگردم. کار معماری گرفتم آجو باهام قهر کرده خداییش خیلی لوس بازی در میاره خیلی حساس بود. و خستم کرده بود. گیرای الکی میداد. اهل جر و بحث بود. خلاصهدو روزه که نیست

3 تا مشتری پرکار گرفتم خدایا این همه جسات رو ی جا ریختی توم؟!!. یه ذره قیافه میدادی به جاش

دیشب خونوادگی دور هم جمع بودیم خیلی وقت بود نبودیم

جمعه رفتیم خونه دتر داییم . ظهر لحظه ای اونجا بودم واسه کار مهندس اصفهاانی پرحرف خوش حرف خنده رو امروز صبح گیر داده بود تو پمپ بنزبن راجب زمین باهام حرف میزد.

پنج شنب که مامان و هیچ کس شام خونمون نبود. 

آجو روز جمعه 250 برام واریز کرد. خدا بیامرز دستش درد نکنه

جمعه هفته پیش هم شب یلدا بود دیگه. همه بودن غیر داداشم نه مثل این که اشتباه نوشتم. نمدونم فعلا یادم نیست

اوففففف. کوچولومون میگه بی ادب میگه بابا بیا.

پنج شنبه صبح اومده بودن دفترم سورپرایزم کردن عشق عمه.





آخرین جستجو ها

dioclosunuc Shaina's memory torturili استودیو دایموند ❤ عاشقانـه هــایے בونـفــرمـوט ❤ شرکت ابداع سازه وبلاگ رسمی ایمجین دراگنز airbagreset Teresa's page hapsronfiche